معرفت: به نام خدا. در خدمت استادان محترم حوزه و دانشگاه، حجةالاسلام والمسلمین غرویان و دکتر فنایی اشکوری هستیم. سؤالاتی را در باب فلسفه اسلامی و فلسفه غرب مطرح کرده از محضر این بزرگواران بهرهمند خواهیم شد.بهعنواناولین سؤال بفرماییدمرادازفلسفه چیست؟
دکتر فنایی اشکوری: بسم الله الرحمن الرحیم. فلسفه در لغت به معنای عشق به حکمتودوستداشتن خردمندی است. (Wisdom Love of)این همان معنایی است که سقراط برای فلسفه قایل بود. امّا در اصطلاح، چند معنا میتوان برای آن در نظر گرفت: معنای اول، یک معنای عام است که فلسفه تقریبا مترادف با علم و دانش نظام یافته به کار میرود؛ یعنی دانشی که حول محور یک موضوع باشد. با توجه به این معنا، فلسفه همه علوم از جمله ریاضی، طبیعی، الهی و علوم عملی را در برمیگیرد. معنای دوم، معنای اخصی است که فلسفه در طول تاریخ پیدا کرده است. در این معنا، فلسفه در خصوص فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه یا آن چیزی که به آن متافیزیک میگویند به کار میرود. عمدتا در فلسفه اسلامی وقتی سخن از فلسفه به میان میآید، مراد معنای اخص آن است. معنای سوم، یک معنای دیگری است که گستردهتر از معنای دوم و محدودتر از معنای اول است. مراد از فلسفه در این معنا، که امروزه بیشتر به کار میرود، یک شاخه و حوزه معرفتی است نه یک دانش به خصوص. از اینرو، فلسفه دارای شعبههای مختلفی همچون: مابعدالطبیعه، معرفتشناسی فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و... میباشد که همگی از روش تعقّلی و استدلال عقلانی استفاده میکنند.
معرفت: این حوزه معرفتی چه ویژگیهایی دارد و تفاوتش با سایر حوزههای معرفتی چیست؟
دکتر فنایی اشکوری: فلسفه در این معنا موضوع واحدی ندارد، یک روش معرفتی است. به عبارت دیگر، فلسفه در این معنا، نگاه به اشیای خاصی نیست، بلکه نگاه خاصی است به اشیا، هر چیزی میتواند موضوع مطالعه فلسفی واقع شود. این روش، روشِ استدلال و تحلیل است. در روش استدلال، برای اثبات یک امری، نیاز به اقامه برهان داریم، چیزی که به آن (argument) گفته میشود. این امر با روشهای مختلفی مانند روش قیاسی، روش دیالکتیک سقراطی، و روش شک
دکارتی، انجام میگیرد. قسمت دیگر، توضیح و تحلیل مفاهیم و حقایق است که به آن (Conceptual analysis) میگوییم. از این روش در زمانی استفاده میشود که در تصور اموری ابهام وجود داشته باشد. از آنجا که امور فلسفی عمدتا مفاهیم انتزاعی و غیرمحسوس و به دور از ذهن و عرف عامّه هستند، نیاز به تحلیل دارند؛ مثل مفهوم وجود، وحدت، کثرت، علیت و... و نیز حقایقی که از این راه اثبات
میشوند مانند اثبات وجود روح،اثبات وجود خدا یا مادّه اولی.
معرفت:لطفابفرماییدمرادازفلسفه کاربردیوفلسفهمحضچیست؟
حجةالاسلام غرویان: بسم الله الرحمن الرحیم. با توجه به مباحثی که در فلسفه اسلامی و در فلسفه غرب مطرح
میباشد، یک سری مقولات بیشتر جنبه انتزاعی و جنبه تجریدی ذهنی دارد و ناظر به حقایق و حوادث روزمره و متغیّر زندگی انسان نیست که از آن با عنوان فلسفه محض یاد میشود و یک سری از مباحث در شقوق مختلف علوم انسانی از جمله در نحوه مدیریت جامعه، در جامعهشناسی، در روانشناسی، در انسانشناسی، در تحلیل تاریخ، در فلسفه تاریخ، در مسائل سیاسی، حقوقی و... به شکل مستقیم بروز و ظهور دارد که آن را فلسفه کاربردی مینامیم. در فلسفه اسلامی هم مباحث دو گونهاند: یک سری بحثها راجع به حاقّ ماهیت یا مرتبه تقرّر ماهوی اشیاء میباشد؛ مثلاً اینکه ماهیت من حیث هی لیست الاّ هی متساویة النسبة الی الوجود و العدم، یا مباحث بسیار گسترده و مبسوطی که در کتابهای فلسفی مثل اسفار ملاصدرا و سایر کتب درسی درباره «عدم» شده است، که مثلاً «المعدوم المطلق لا یخبر عنه» یا «العدم کیف یعرض لنفسه». با اینکه میگویند عدم لا شیء است، امّا پیرامون آن مباحث فراوانی مطرح شده است. اگرچه این مباحث از نظر دقت و عمق علمی بحثهای خوبی است، اما من آنها را فلسفه محض میدانم؛ یعنی فلسفهای که راجع به امور ذهنی بحث میکند. اما مباحثی از فلسفه را که به صورت بسیار محسوس و جدّی در ساحتهای مختلف علوم انسانی بروز و ظهور دارد و گاهی تحت عنوان فلسفه مضاف مطرح میشود، میتوانیم فلسفه کاربردی بنامیم.
معرفت: جناب استاد غرویان! جنابعالی به این مطلب اشاره داشتید که در فلسفه محض، بیشتر مباحث تجریدی ذهنی که جنبه انتزاعی دارند به کار میروند، سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که تأثیر حضور انتزاعیات فراوان در فرآیند فلسفه اسلامی چیست؟
حجةالاسلام غرویان: به نظر بنده حضور اینگونه مباحث تجریدی و انتزاعی در فلسفه اسلامی بیش از حد نیاز است. ما الآن در یک موقعیتی قرار داریم که به نظر میآید باید بیشتر به سمت فلسفه کاربردی حرکت کنیم و به این مباحث تجریدی انتزاعی کمتر بپردازیم. چرا؟ برای اینکه آنقدر نیازها و ضرورتها در عالَم اسلام و فکر و فلسفه فراوان شده است که ما چندان فرصت نداریم که به یک سری مباحث تجریدی همچون: عدم، ماهیت فی حدّ نفسها، امکان در مرتبه تقرر ماهوی و مانند اینها بپردازیم. حضور بیش از حدّ انتزاعیات و مسائل کاملاً ذهنیِ فلسفه محض موجب شده است که تا حدودی حضور فلسفه اسلامی در مقولات علوم انسانی کمرنگ باشد؛ گویی فلسفه ما یعنی فلسفه اسلامی برای خودش یک عالَمی دارد و علوم انسانی کاربردی هم عالَمی دیگر. در حالی که به نظر میآید نباید اینچنین باشد؛ یعنی باید ما فلسفهای را در حوزهها بخوانیم، تدریس نماییم و درباره آن بحث کنیم و مطلب بنویسیم که آثار و نتایج آن بتواند به طور خیلی روشن در مقولاتی همچون: سیاست، مدیریت، در اقتصاد، در نظام حقوقی، انسانشناسی، روانشناسی، جامعهشناسی، و... بروز کند. اگر ما مباحث فلسفی در حوزههای علمیه را بیشتر به سمت مباحث کاربردی سوق دهیم، در آینده شاهد نتایج بسیار خوبی در حوزههایدیگر علومانسانینیزخواهیم بود.
معرفت: جناب آقای دکتر فنایی اشکوری! شما درباره روش استدلال و تحلیل در مباحث فلسفی توضیحاتی ارائه فرمودید، اگر امکان دارد با تفصیل بیشتری بفرمایید که مراد از به کارگیری روش تعقلی چیست؟
دکتر فنایی اشکوری: یکی از کارهایی که ذهن ما میکند انتزاع است. انتزاع یعنی ساختن یک سری مفاهیم کلّی ذهنی که این مفاهیم خودشان عینا یک مابهازای خارجی ندارند، ولی به نحوی از واقعیت انتزاع شدهاند و از آن واقعیت حکایت میکنند. وقتی مفهوم انتزاعی شد، فهم و درک آن دشوارتر میشود؛ چون از محسوسات و مفاهیم مأنوس و عادی زندگی دور میشود. بنابراین، اینگونه مفاهیمی که در فلسفه به کار میروند احتیاج به تحلیل و کاوش دارند، آگاهی از حقایقی هم که این مفاهیم درباره آنها صحبت میکنند احتیاج به برهان و استدلال دارد. روش تعقلی یعنی به کار گرفتن این روشها برای فهم آن مفاهیم و آگاهی از آن حقایق. این روش، روشِ علمی (علم تجربی) نیست؛ زیرا روش علم تجربی مشاهده، تجربه و آزمایش است. از اینرو، ... ادامه در لینک